اخرین روز های زمستان ،روزهای پر تلاشی است برای خانه تکانی و روبرو شدن با ماجرای تکراری نوروز،نوروزی که در آن همه شادند و لباس زیبا ،بر قامت طبیعت چونان ناز می فروشد که بلبل به کرشمه آن نغمه عاشقانه می سراید.
راستی مگر می شود در اخرین روزهای زمستان به کوه رفت و به دنبال نشانه ایی از بهار گشت بهاری که نشانه آن را می شود در دشت به یافت.
مستند ساز چونان صخره نوردی است که بایست با پنجه بر تکیه گاهی چنگ نهد که او را در مسیر صعب العبورش قوت باشد و اگر که نباشد کارش باکرام الکاتبین است.
در مستند تاریخی مستند ساز بر روی صخره ای عمود سوار است و می خواهد به جهد هنر خود بر کوچکترین برجستگی ها سوار شده تا با حرکتی دوار به سمت قله اندیشه برسد تا سوار بر سیمرغ تفکر، همای سعادت را بر مخاطبانش به ارمغان ببرد.
مستند آخرین روزهای زمستان را برخی از همقطاران به عنوان یک مستند نمایشی نام برده اند و صاحب خلق آن اثرش را بر ژانر جنگی بر مخاطبان معرفی می کند .اما همه اینها الفاظی است که قصد آن ندارم که در آن غور کنم ؛اما آنچه که دوست داشتنی است نگاه زیبای مهدویان است که مخاطب را به غمزه خود در معرفی اسطوره اشراف اطلاعاتی این دهر مدهوش می سازد. اسطوره ای که نه از آسمان آمده بود و نه کسی فکر می کرد که روزگاری بتواند فوجی از سربازان آخرالزمانی امام عصر را به آسمان بکشاند.
حسن باقری شخصیتی نزدیک دارد و دوست داشتنی مثل همه آنها که با یک نظر عاشق مرامشان و امامشان می شوی نه بسان فیلم های ایرانی وسترن زده که به حلقوم مخاطب بی زبان با سمبه عشق دخترک همسایه می خواهند تراژدی عقل و عشق را فرو کند ! وه که چقدر مشمئز کننده شده این درام تکراری در ژانر دفاع مقدس که ضعف داستان و کارگردان باید در به تصویر کشیدن خلوت زمینی ها در رسیدن به طریق عاشقی سنگینی بیاندازد .
حسن باقری شیداست ،عاقلانه می اندیشد و عاشقانه عمل می کند حکایت همه مجاهدان راه خدا اینگونه است که هیچ گاه در ژانر دراماتیک غرب نمی توان آن را به سخره گرفت و گاه گاه به مدد حضرت دوست و همت اهل قبله اثاری به جعبه جادویی رسوخ می کند که جدا از روزمرگی های این سیگنال های تکراری ، مبشر طلیعه انقلاب در زمین هنر دراماتیک خواهد بود.
همیشه در منطق معاشم به درب بسته ایی می رسم که چطور می توان مفاهیم فطری را در هنری سوار بر اومانیسم به سعادت رساند که هر بار واژگونی سقوط مفهوم را به دنبال نداشته باشد.
فلسفه هنر غرب بسان گاو وحشی اسپانیایی است که هیچگاه به اندیشه اسلامی و فطری یک هنرمند مسلمان سواری نخواهد داد و اگر چند لحظه ای توفیق سواری پیدا کند تنها عایده آن خرسندی و تفریح جماعتی بیکار است که می خواهند عمری را، بیخیال به جدال حق و باطل بگذرانند و از معرکه این هماورد آغازین به دور باشد زنهار که هنرمند مسلمان باید در اقیانوس بی انتهای وحی غور کندو در کوههای رفیع سیره نبوی و اهل بیت علیهم السلام به دنبال سیمرغی باشد که سالها منتظر رسیدن ما بوده است.
مفاهیمی چون شهادت ، ایثار ، محبت و ... مفاهیمی کوچکی نیست که بتوان به راحتی در ظرف درام غرب ریخت و پیاله پیاله برای شیفتگان حقیقت به آنها فروخت. ظرفی می خواهد با الیاژی خاص که تنها در کلام وحی یافت می شود و بایست هنرمند فرهیخته مسلمان رگه های آن را در زمین گسترده چنان دنبال کند که شبیه کارگران معادن زغال سنگ همرنگ آن شود.و چه زیبا گفته دارد سید که اگر انسان ذوب در ذات اقدس الهی شود کلامش کلام خدا و نگاهش نگاه خدا و شنیده هایش همه و همه خدا می شود که از کوزه همان تراود که در اوست.
گفتیم حسن باقری شخصیتی نزدیک دارد ،که می شود هر روز و هر لحظه در خیابان و کوچه و مدرسه و یا در اتوبوس و مترو با آن روبرو شد .شخصیتی که هر ایرانی مسلمان می تواند به شرط و شروط خاص ، به هیبت این اسطوره خاص در بیاید.والله اعلم. دغدغه مستند ساز در تولید یک اثر تاریخی سوا از موضوع آن همواره بر پیدا کردن اثر شنیداری و
دیداری ،چونان ستونهایی است بر کاخ بایگانی تاریخ که اگر نباشد دیگر حمامی است بدون آب که از عظمت و شوکت کاخ های عبرت بهره ایی نبرده است .
اثر تاریخی آنهم با موضوع زندگی شهید حسن باقری با وجود آثار و مکتوبات چند هزار صفحه ایی شاید در نگاه نخست کار ساده ایی باشد که به مدد چند تکنیک خاص و عام تصویرسازی ویدیویی قابل انجام باشد اما عظمت موضوع چنان بالاست که بایستی نردبانی محکم برای رسیدن به آسمان فرزندان خمینی بیش از تصور خود ساخت تا چشمان مخاطب اندیشه گرا را به ماجرای واقعی سیر الی الله آشنا کرد.
دوربین شانزده هر چند روزگاری است در غربت استودیوهای فیلم سازی تنها نقش اکسسوار را در گوشه ایی بر عهده گرفته است اما به هوشمندی سازنده مستند آخرین روزهای زمستان از انزوای ساختگی دوربین های دیجیتال درآمده و در یکسان سازی هارمونی تصاویر کمک شایانی در روایت داستان نموده است و مستند بودن خود را بیشتر از بازسازی بودن خود بر ذهن مخاطب می چرباند،تکنیکی که به تجربه نویسنده هیچ دوربین دیجیتالی و یا جلوه های رایانه ایی نمی تواند بر شعور این تصاویر این چنین بیافزاید.
چند سطر بالاتر از این گفتیم که حسن باقری شخصیتی نزدیک دارد پیش از آنیکه تصورش را داشته باشیم ولی زیرکی کارگردان در بکارگیری لنز تله در تصاویر بازسازی علاوه بر اینکه به هجو شهید نمی پردازد اینطور القاء می کند که برای رسیدن و درک محضر سردار سپاه خمینی بایستی حالا حالاها باید تلاش و کار کرد ولی نمی توان بیخیال این شخصیت هم شد .اصلا این روایت نمکی دارد که حتی نمک نشناس ها را هم نمک گیر کرده که اگر نبود تا نزدیکی یک ساعت بر صفحه تصویر خیره نمی ماندند و فطرتشان یاد فیل دیار الست نمی کرد.
هنر سازندگان این مستند بیش از آنیکه بخواهیم در زحمت بسیار انتخاب بازیگر ،هماهنگی عناصر صحنه با تاریخ روایت قلم فرسایی کنیم که آنهم از اهمیت ویژه خود برخوردار است بر نکته ایی تاکید می کند که این اثر را چونان آینه ایی شفاف ،به بیان معرفی شخصیت صادق است .استفاده درست از مصاحبه ها و عناصر اصلی روایت و درک ساختار صداهای جا مانده از تاریخ برای تصویر گذاری به جا و هوشمندانه این مستند را به اثری ویژه تبدیل ساخته است . صدای سید محمد آوینی از جنس همین تصویرهاست که مخاطب را به انسی با این اثر وا می دارد . انسی که گاهی یادمان می رود که گوینده امروز راوی قصه شده است و با همنوایی که با قصه دارد شعری می خواند که به نثر همان کارگردان جوان بر صفحه کاغذ نقش بسته است که سرونامه یاران سپاه اسلام را به قصد طعنه به شاهنامه خوانان آورده است .
همیشه آخرین روزهای زمستان نوید نوروز می دهد و حیات دوباره طبیعت و این بار امید می رود که آخرین روزهای زمستان بشارتی باشد بر جوانه هنر انقلاب در به تصویر کشیدن سیره اسطوره های ایستادگی و شهادت برای تبیین ومعرفی شیوه زندگی به سبک الهی و زدودن تکرار و غبار رخوت برای اجمال اندیشه های انقلاب اسلامی .انشالله