مولای من ،مولای آبها تو را به این نام می خوانم که تو مولای انسانهای زلالی ، ادمهایی از جنس آب و باز هم آب
تو را فرزند بانوی آب می خوانندآنانکه عرش خدا را بر آب می بینند و آب قصه حدیث کربلاست که اگر گوش شنوا داشته باشی از صدای آب ، صدای روضه ماه منیر بنی هاشمیان می شنوی.
مولای آبها ، چشمانم غرق در آب است و راه پر از آب ، با خود پرسیدم آیا می شد آب را آه بود و صدای شیعیان علی بن ابیطالب را در گوشه ایی آنسو تر از مرزهای جغرافیایی ما را روضه می کرد و هاتفی گفت که آب ،آه ، آب ، آه و دیگر هیچ
مولای مهربانی چه می شود پرده غیبت از رخ دنیا کشیده شود و آن نسیم بهاری ازعطر وجودتتان ،کویر دلتنگی هامان را به دشت انس و مودت تبدیل نماید.
مولای ما ،فرزندان معنوی جد بزرگوار شما در کربلای منامه به دست امویان خلیفه سلاخی می شوند و هیهات برما که نشسته ایم و دست بر دست گذاشته ایم و خون دل می خوریم،
مولای بی قرار ما ، از خود برایتان می گویم که طاقتمان تنگ ،بغضمان درگلو ،چشمانمان پر خون، آماده نبردیم . سالیان درازی است که سر به سودایتان داده ایم و سر در کف خیار ، که چون اراده آن وجود ببینیم سرهایمان به شوق به پرواز درآید.
مولای امن یجب ، دعا کن ،دعا کن که پرده غیبت کنارکشیده شود ، تا حکومت حق برپا گردد.
مولای گریه های تنهایی، دعاکن که ماهم ملازم رکابتان باشیم