تو کاروان به زبونهای مختلف سرود خوانده می شد هندی ، مالزیایی، ترکی فارسی و دیگه نوبت به این رسید که باید بچه دست به کار می شدند و حسین کاظمی تنها عضو افغانی کاروان را یاری می کردند که شعری از سرزمین مادریش بخونه
درباره
مستند ساز شیعه ایرانی
نمک سفره ارباب اسیری دارد چه کنم بر سر این سفره بزرگم کردن پدرم زد مرا وقف اباعبدالله مادرم داد به من شیر به طعم روضه چه کنم وقف حسینم شده کارم گریه شب و روزم همه شد هم عبای عمه