حکایتی است میان ما وما!
چند دهه پیش مسجد الاقصی در آتش کینه فرزندان بهانه سوخت و خود آغازی شد برای شروع حذف مساجد! مساجدی که از ساخت اولین آن در جامعه محمدی مدینه النبی همواره مورد احترام و تکریم نه تنها مسلمین بلکه مسیحیان و برخی یهودیان بود.مساجد چنان در جامعه اسلامی قوت و بنیاد گرفت که منشاء همه حرکت های علمی و مذهبی و اجتماعی در طول عمر خود شد و این همچنان ادامه داشت تا همین چند سال قبل تر از این.
روندی که با آتش زدن مسجد الاقصی شروع شد و شعله آتش آن به دیگر مساجد در تمام بلاد اسلامی سرایت کرد. جایی تخریب ،جایی تعطیل، جایی دیگر حذف .
مساجد در این کمتر از قرن صحنه هایی را دیده اند که هم نور امید برای ظهور آن وعده صادق الهی بوده و هم قربانی مساجد در پیشگاه چشمان غفلت زده منتظران خواب آلوده! نمی خواهم داستان تکراری دست ایادی شیطان از آستین استکبار درآمده را باز تکرار کنم ولی چه کنم که اینبار خود شیطان است که در قامت استکبار رجز می خواند.
جایی دور نرویم در همین سرزمین مادریمان جایی که همه جای آن به سجده اهل توحید مزین است کمتر از سی سال پیش مساجد محل رتق و فتق همه امور مردم بود از نماز و دعا و نیایش تا پزشکی و سلامت و غذا و دارو حتی محلی برای شروع یک پیوند آسمانی تا انواع و اقسام آموزش های فردی و اجتماعی در حوزه فعالیت های جمعی و خیریه و عام المنفعه و قس علی هذه یکباره بگویم مساجد سنگر بود برای رسیدن به آن جامعه مهدوی که همه عالم در انتظارش یکی به دو دارند ... برای ما که سنمان با پیروزی انقلاب یکی است همه این ماجراها در حافظه بلندمان جا خشک کرده و به یاد داریم و همین طور بعد آن را نیز!
جنگ تمام شد و باورمان شد که واقعا جنگ تمام شده سنگرها را خالی کردیم و مساجدرا تعطیل ؛گفتند مساجد شاءن دارند حرمت دارند نباید محل انجام همه امور مردم باشد چه معنا دارد که عروسی در مساجد برگزار شود چه معنا دارد که ارزاق مردم در مساجد باشد همینطور قرض الحسنه !چرا که نه شما اهل مسجد، دکان رباخانه بانک ها را دارید تعطیل می کنید ،بیخیال اون آیه فیضاعف له و له! عشق است جایزه های بزرگ و آرزوهای دست نیافتنی گفتند مساجد محل عبادت است نه محل آموزش فنون زندگی!حالا کدام زندگی ،خدا می داند.کره کره مساجد رو دادیم پایین و آجر بر آجر فرهنگسرا و بانک اضافه کردیم هی طبقه طبقه اضافه کردیم تا جایی که مساجدی که دستانش بالاتر از همه عمارت ها بسوی خدا بود در سایه بانکها پرده نشین شد.به جای محراب نماز پنج گانه روزی پنجاه بار به درگاه عابر بانک ها پناه می بریم و سال به سال خواب محراب هم نمی بینیم . گفتند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و بهانه ای باشد برای ساخت مساجد تجاری که به مدد مصوبات تکریم مساجد از مالیات و هزینه های اداری معاف بود .مقداری که گذشت و پول به مذاق متولیان مساجد خوش آمد آنها هم نفهمیدند چه می کنند و با نیتی خیر تا جاییکه جا داشت بر متراژ تجاریشان افزودند و حتی به درب ورودی هم رحم نکردند.
مساجدی که همواره با ورودی و سردر کاشی کاری شده به آیات الهی شناخته می شدند جای خود را به درب کوچکی در میان تابلو های تبلیغاتی مغازه های استیجاری مساجد داد و این شد که دیگر باید به زحمت بتوانی مساجدی را ببینی که اصالت خود را حفظ کرده اندالخ این مقداری از آتشی بود که به مساجد ما سرایت کرد
چه بگویم که فقط به اینجا ها متوقف نمی شود و به مساجد پست مدرن می رسد که نمی دانی در کاخ واکینگهام هستی یا محلی برای خلصه عارفانه در شلوغی شهر!
حرف زیاد است و مجالش نیست اما ذکر این نکته لازم که فرقی نمی کند که مسجد الاقصی در کینه فرزندان بهانه بسوزد یا مسجد الحرام در زیر سایه ابراج البیت ،این یادگاری اهل خناس سعودی مظلوم واقع شود و یا اینکه مساجد شهر ما در زیر ساختمانهای بانک ها به اسارت گرفته شوند و تنها در زمان کوتاه اذان فرصت ملاقات با مسلمین را داشته باشد همه اش کید است و دشمنی فرزندان بهانه که ما غفلت زدگان هم مسخر وهم شیطانی آنها شده ایم .
والعاقبه للمتقین