سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/4/6
7:46 عصر

ساقی چه زود جواب اشاره داد

بدست مستند ساز شیعه ایرانی در دسته ثائر، روح الله، کربلا

شب میلاد بود ماهم مثل همیشه تا خرخره زیر کار داشتیم له می شدیم حسرت  یه روضه به دلمون موند که بریم و دلی از عزا در بیاریم . بناچار یه دور سریع زدم تو نت یه مولودیه بزارم تا یه ذره دردمون دوا بگیره تا اینکه سرپیج دستم به رفت به سرچ عکس که داغم تازه شد .

فطروس نقال سلام بر خون خدا


ماجرایش را می دانستم با حلقه اشکی که چتر شده بود در چشمانم رو به کربلا ایستادم سلام دادم و به فطروس غبطه خوردم که چرا هر لحظه به پابوسی مولای ما مفتخر است ...

از اربعین تا به حالا گرفتار بودم و وقتی برا خلوت انس نداشتم دلمو زدم به دریای عشقشو رفتم در خلسه روضه ارباب

شراب تر می خواهم در این بزم شبانگاهی

که رقصی آورد اینبار در این میخانه خالی

من و ساقی به جوش آییم به وقت ماه تنهایی

که از مستی جنون زاید به عشق کوی گمنامی

اشک و قلم و صفحه سیاه  و دل سیاه من چه ربطی به این حرفا داشت کربلا کجا ؟من کجا؟

هنوز روز به این حال  نچرخیده بود که ارباب دعوتنامه فرستاد بیا کربلا

داریم می شیم همکار فطروس، نائب الزیاره همه حق دارا تو حرم خون خدا

ساقی چه زود جواب اشاره داد

ما را به کوی حبیبش حواله داد

در میکده که جای شراب است

اشکی زمی به پیاله حواله داد

بر طاق ابروان مرا برده ام نمود

با تار مو به زندان دل حواله داد